تولد عمه
سلام پسر عزیزم.دیروز عمه زنگ زد که قراره دختر عمه ات واسش تولد بگیره و ما هم بیایم. تولد انچنانی که نه دور هم بودن.بابا امیر اومد دنبالمون رفتیم خونه بابا جون علی واخه عمه به خاطر کار شوهرش به شهرستان رفتن به خاطر همین همه خونه بابا جون جمع شدیم.خیلی خوشت اومد. گرچه چون بعد از ظهر نخوابیده بودی خیلی کسل و بیقراری میکردی به خاطر همین مامان خوابوندمت .یه یکساعتی خوابیدی .بعد که بیدار شدی دیدی همه دست میزنن و میرقصن خوشحالی کردی و یه خورده قیافه خجالتی به خودت میگرفتی ولی بعدش راه افتادیبیشترم شما بچه ها خوشحالی میکردین و میرقصیدید. .هی میاومدی میگفتی مامان من میرقصم منم میگفتم ماشالله.رقص که...
نویسنده :
مامان مریم
16:58