تعطیلات ما
روزپدر
روز پدر بر تمامی پدران ایران زمین الخصوص بابا امیر و بابا جونت مبارک باد.
امسال روز پدر واسه بابا جون تشک برقی گرفتم تا برای کمر دردش استفاده کنه.خیلی خوشحال شد.هر سال واسش چیز های مختلفی میخریدم اما وقتی امسال از درد کمرش شکایت داشت گفتم این بهترین چیزه.دکتر رفت اما جواب همه ازمایشاتش خدا رو شکر خوب بود فقط از درد ÷اهاش به کمرش زده بود.اما مامان جونت دیسک کمر گرفته.ولی خب این وسیله خوبیه واسشون.انشالله سایه پر مهر همه پدر و مادرها بالای سر بچه هاشون باشه پدر و مادر ما هم همینطور و سلامت باشن.
واشه بابا امیرم یه تیشرت خوشگل خریدم که خیلی دوسش داره و تو نوشهر خریدیم.جالب اینجا بود که هنگام خرید یه استخر توپ با سرسره داشت داخل مغازه کلی با جواد و امیر حسین بازی کردین.از نکات خوش به حالی ام رایگان بودنش بود.اخه تمام وسایل بازیتو شمال پولی.این دیگه تعجبی بود.کلی ورجه وورجه کردین و ما هم با خیال راحت خرید کردیم.
ثبت نام کلاس سفال
خیلی دوست داری کلاس سفال بری و علاقه نشون میدی خب مامانم از خوشحالی تو خوشحالم.حالا که دوهفته کذشته هی میپرسی کی میرم مهد.ولی خب من برات برنامه ریختم که تابستون استراحت و کلاسهای تخلیه انرزی مثل سفال ..موسیقی بفرستمت.وقتی بهت گفتم مامانی بزرگ شدی دیگه باید بری مدرسه
{پیش دبستانی} کلی ذوق کردی ولی بعد گفتی اخه میخوام برم مهد.حالا امروز بهم میگی مامان کی میرم مهد .میگم هر وقت باز شد بعد میگی مامان من دیگه بزرگ شدم نباید برم مهد باید برم مدرسه.
سفر شمال
بعد از دو ماه تعطیلات و رفتیم شمال نوشهر خیلی دوست داشتی و دو هفته بودی و کلی بازی کردی .غروبا بعضی روزا میبردمتون لب دریا شن بازی میکردین و بعد از ماسه بازی یه راست حموم.خیلی کیف میکردین.روزام که تو حیاط اسکوتر بازی و دوچرخه بازی.÷ارک رفتیم کلی بازی کردین.با هم خونه امیر علی و امید رضا رفتیم.کلی با جواد که الان ماشالله مهد میره جور شدین و بازی کردین.منم که یا بیرون بودم {حیاط} مواظبتون و یا خونه و مشغول کتاب خوندن ...کمک به مامان جونی...ساکت نگه داشتم شماها و خوابوندنتون بودم و شبا هم زود میخوابوندمتون و میرفتم روی ایوان مینشستیم .ویا بدمینتون بازی میکردم با سمیه.کلی سبزی ام خریدم برای خودمون.
خاله مهدیس
امروز خاله مهدیس و جواد و شوهر خاله فرشیدت میان تهران و پیشمون و کلی خوشحالی و لحظه شماری میکنی واسه اومدنشون.و میپرسی کی میان.مامانم اسباب بازی هات و جمع کردم به غیر از ماشین بزرگ کنترلیت و دوچرخه داداشت و کامیونت تا از دعوا کردنتون سر اسباب بازیها و شلوغ سدن خونه جلوگیری کنم.