عشق زندگی من
و
سلام عزيز مامان.
تو هفته گذشته يه سر رفتيم نوشهر و تو همش ميگفتي مامان حالم بد ميشه چکر کنم
هر کاري کرديم قرص نخوردي و لي خوب تو جاده يه بار حالت بد شد.
داداشت که ايندفعه بهتر از سري قبل ي بود. ولي جواد جون اصلا حالش بد نشد. تازه بازيگوشيم ميکرد
.منم که فداي اون چشماي مثل ماهتم که بر ميگشتي و ميگفتي ديدي گفتم حالم بد ميشه چکار کنم
.الهي قربونت بشم که بابا بهت ياد داده تا قبل از اينکهحالت بد بشه خبرش کني قربونت بشم که سريع دهنت و نگه ميداشتي تا بابا يه جا واسه
..الهي قربونت بشم.عزيز دل مامان
.تا بابا يه ذره تند ماشين و ميرونه تو خوشمل مامان صدات در مياد و ميگي يواش بابا ارومتر
.مامان ببين بابا تند ميره.
قربون اون شيرين زبونيات که مامان عاشقتم
.عاشق وقتي که کار اشتباه ميکني و دعوات ميکنم و ميگي مامان مگه چکار کردم
.نميدوني چقد دوست دازم با هم بازي کنيم شيطوني کنيم اما مامان تنبله و زود خسته ميشم.
تو شمالم که تا تونستي دوچرخه سواري کردي.
بعدم رفتي امير علي رو ديدي اخه اقطاري خونه اشون دعوت بوديم
و سما مثل اقاها بر خلاف قبل که دعواتون ميشد بازي کردين .
با بابا امير و بابا جون ميرفتي بيرون.تو کارا يعني تو جمع کردن وسيله کمک ميکردي.
و تا ميتوني از مغازه مامان جون خوراکي ميخوردي
.الهي فدات بشم که مامان جون دل نداره منيا بابا دعوات کنيم و بدو مياد به هواخواهيت
.اينقذر دوستت داره که دوست نداره کسي دعوات کنه.
مامان بزرگ و بابا بزرگا عاشق نوه هاشونن مثل مامان جون و بابا جون تو که هر سه تا تون و دوست دارن و تو عزيزتر.
جديدا که از مامان جون و بابا جون کفش اسکيت خواستي و مامان جونم گفته برات ميخرم
.هي ميگي مامان مثل پرهام ميخوام بعد به مامان جون ميگي رنگش قرمز باشه
.اسباب بازي هاتو به کسي نميدي و با داداش سر همين قضيه دعواتون ميشه و منم ميام ميانجيگري ولي همين که دعواتون ميکنم فوري به هواخواهي هم در مياين
.قربون داداش کوچولوتن بشم که هر کاري تو ميکني اونم انجام ميده و گاهي اوقات باعث خنده و تو دلم
قربون صدقه رفتن.اينقدر نازتون ميدم که گاهي حفظ ميکنيد و تا ميگم عسلاي من دنبالش ميگي جيگراي من...
موقع برگشتن به تهران نمياومدي و ميگفتي پيش مامان جون هستم تو برو
.و وفتي ميگفتم گريه کني چي.دلت تنگ شه چي
.ميگفتي خوب تو بمون امير حسين با با بابا بره.اينقدر گفتم به هيچ صراطي راضي نميشدي تا دايي گفت
بيا بريم پلي اسيشن بازي ميکنيم دوييدي سوار ماشين شدي بعد گفتي حالم بد ميشه.
البته اين سري تا تهران خواب بودي چون بعد از ظهر راه افتاديم
.وقتي از خواب بيدار شدي گفتم بلند شو بشين گفتي نه اونجا خبر از کوه رو ببينم حالم بد ميشه.
به کيک ميگي تيت
.اخه نه اينکه ماتمکان جون اينا خوب ازت نگه داري نميکنن نه بهتر از من مواظب تو هستند
و از شما نگه داري ميکنن اما دلم طاقت نمياره دلم تنگ ميشه و گرنه بابا که ميگفت بذار بمونه دوست
داره اما من ت نميتونستم.دلم اينگار داشت يه چيز گرانبها رو اونجا ميذاشت.
عاشقتم امير مهدي دويستت دارم و دوست دارم
جلوي خودم باشي دوست دارم باهات حرف بزنم از بس اينجا تنهام تو همزبان مني.
وقتي ميگفتم دلم تنگ ميشه و راهم نزديک نيست که بيام سر بزنم
قتي همسايه مامان جون گفت خوب زماني که زن بگيرن ميرن اونوقت چي.اون لحطه دلم لرزيد.
گفتم نه.يعني تو دلم گفتم.يعني اينطوري ميشه.نه تو و اميرحسين من و تنها نميذاريد و پيش من هستيد
.حالا بزرگ شديد و ازدواج کردين انشاالله انشاالله هرجا هيستيد نبايد منو و باباتون و فراموش کنيد
و بهمون سر بزنيد.دل منو و شما دو تا گل پسرام عاشق شمام زندگي منيد
.اميدوارم بچه ها هر جا که هستند خوب و خوس و سلامت باشن و در کنار پدر و مادرشون..
دل من اون لحظه اي که ميخوري زمين اون لحظه اي که دردت و ميگيره و گريه ميکني و صدام ميکني
.اون لحظه اي که هواخواهي منو و ميخواي اون لحظه اي که بابا دعوات ميکنه به خاطر کار اشتباهي که
انجام دادي و صدام ميکني.اون لحظه اي که شيطوني ميکني و ميخوام دعوات کنم با اون چشات و خنده
زيرکانه ات نميذاري..اون موقع اي م که با شيرين زبوني به خواسته ات ميرسس و تموم لحظه لحظه همه
و همه غش ميره و دوستت دارم چون مادرم و عاشق شما.زي
شما عزيزاي مثل گلم.{{{
موقعي که ميخوايم بريم بيرون و ميگي مامان جيزي واسمون نخر بريم بيرون
و وقتي ميريم بيرون با شيرين زبوني دل مامان و ميبري و براي تو و داداش اسباب بازي ميخرم
.قربونت بشم.خوب جیجلم خوابم گرفته تو و داداش خوابین.و من دارم برات مینویسم
بقيه رو بعدا مينويسم.شب بخير.کوچولوي باهوش من
.مامان دوستت دارم به اندازه دنيا دنيا عاشقتم.
هميشه سالم و سلامت باشين گلاي من. امين خدايا هزاران بار شکرت .