عشق زندگی من

مقام مادر

با تاخیر در این وبلاگ فرصت خیلی خوبیه که از زحمات مادر عززم تشکر و قدردانی کنم. تقدیم به مادر عزیزم و تمامی مادران مهربون. روزتون مبارک. از نخستین روز خلقت بشر ، تا کنون در هر کجای دنیا و در میان هر قوم و نژاد و ملتی، با هر آداب و آیینی، وقتی نام مادر برده می‌شود، کوچک و بزرگ، همه و همه، سرشار از شور و حرارت و مهر و الفت می‌شوند و قلبشان پر تپش‌تر می‌زند. اسلام نیز برای مادر، مقام و ارزش فوق العاده ای قائل شده است تا آنجا که رسیدن به بهشت را با رضای مادر میسر می‌داند. مقام مادر از منظر پیامبر اکرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ضمن روایتی فرمودند: بهشت زیر پای مادران است. یعنی رسیدن به آخرین مر...
21 خرداد 1390

شمال رفتنمون

سلام عزيز دل مامان گل پسري من.دو سه هفته اي که نبوديم و شمال رفته بوديم خيلي مورد لطف دوستامون قرار گرفتيم و لازم ميدونم که از تک تکشون قدرداني کنم.   شمال وقتي به فصل گرما نزديک ميشيم اونم گرماي تابستان بيشتر از زمانهاي ديگر هوس شمال رفتن به سرم ميزنه و دلم ميخوادبريم شمال و نوشهر و پيش مامان جون اينا. دو هفته اي شمال بوديم و تو خيلي خوشحال بودي و سر از پا نميشناختي. و از صبح که بيدار ميشدي  يا تو حياط بودي و يا تو مغازه پيش مامان جون.خصوصا دوچرخه سواري .چند روز اول بيشتر تو حال و هواي مهدت بودي و خيلي با جواد جون سازگاري داشتي اما بعدش ديگه روز از نو و دعواهاتونم از نو .الهي جواد جون که از تو ميترسيد و زماني که تو ...
21 خرداد 1390

تقدیر و تشکر

سلام به تمام دوستان عزيزم که تولد پسرم و تبريک گفتن .نميدونم با چه بياني از محبت تک تک شما عزيزان تشکر کنم. فقط تنها کاري که ميتونم انجام بدم تنها يه دسته گل زيبا و  چاپ پيام هاي تبريک شما عزيزانه... ..تا زمانی که گل ÷سر این ÷یامها رو بخونه . و بدونه چه خاله های مهربون و دوستان با محبتی داشته..باز هم ممنون و سپاسگذارم.                                                    &nbs...
25 ارديبهشت 1390

تولدت بهانه ای شد که این فصل را بیشتر دوست داشته باشیم

                                                                   تولدت بهانه ای شد که این فصل را بیشتر دو          ست داشته باشیم دوستون دارم.   امروز باشکوه ترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به ما هدیه دادبه زمین خوش آمدی فرشته مهر و زیبایی طلوع زیبای زندگیت بی غروب...
20 ارديبهشت 1390

روزانه ها و مهد

    سلام عزيز دلم .پسر قشنگم شما خيلي مهد و دوستانت و دوست داري و علاقه مندي که پيش دوستات غذا بخوري و نهارام باشي اما من نه دلم مياد و نه دوست دارم فقط يکبار گذاشتم  بموني اونم به اصرار خودت و  خيلي خوشت اومده بود.   کلا  بخوام بگم چکارا ميکني  در يک روز ميتونم اينجوري بنويسم که صبح  ديگه عادت کردي ۸ صبح بيدار شي خصوصا روزاي تعطيل و هي صدام ميکني که پاشو منو ببر مهد .خانوم مربي دعوا ميکنه و منم ميخندم و ميگم مهد تعطيله . وقتي ام ميام دنبالت حدود ۲۰ دقيقه سر کاريم جون اصلا  همکازي نميکني و يا قايم ميشه و يا اينکه خودت و با اسباب بازي ها سر گرم ميکني و نمياي اما بعد از کلي صحبت ک...
18 ارديبهشت 1390

هفته اول مهد

سلام پسر عزیزم   .مامان فدات. ببخش این مدت دیر اومدم  برات بنویسم.اخه درگیر مهدت و کارات بودم.و از طرف دیگه  واست شیرینی های خونگی درست میکردم و بیحوصله شده بودم   .اخه شما همش میگفتی واسم کیک درست کن .اینقدر به کیک علاقه نشون میدی که دیگه مامان تنبلی رو گذاشتم کنار و  دوباره شروع کردم           .مهد و خیلی دوست داری .محیطش ...دوستات و از همه مهمتر خانوم مربیتو.    وقتی صدات  میکنم  از خواب پا میشی قربونت بشم که دوست داری .البته با یه تاخیر نیم ساعته میری. وقتی ام میام دنبالت گریه میکنی میگی چرا میای دنبالم.برو. خیلی محیط مهد تاثیر داره تو جذب بچ...
27 فروردين 1390

پخت کلوچه میکری

سلام پسر خوشگلم که مامان به فدات.امروز گیر دادی که واست کیک درست کنم منم گفتم به چشم و دنبال کیکی بودم که بدون نیاز به فر باشه با جستجو تو  سایت مامی سایت به دستور خت کلوچه برخوردم و سریع رفتم دنبال تهیه موادش و تا الانم درگیرش بودم.خیلی دوست داشتی و خوشت اومده بود.اگه  کسی  خواست درست کنه دستور پختش و تو وب اشپزی برای کودکان گذاشتم بره ببینه.بوسسسسسسسس
20 فروردين 1390

فرستادنت به مهد

سلام عسلم..   .وقتی از مسافرت اومدیم  عزمم و جزم کردم تا بفرستمت مهد. اولین کاری که کردم دنبال مهد برای تو بودم .مهدی که هم تعدا بچه هاش کم باشه ...هم سنین بچه ها از هم جدا باشه..امکاناتش خوب باشه.. بهتر رسیدگی کنند و تو خوشت بیاد بع از کلی چرخیدن. چشمم خورد به خانه فرهنگ که تمام امکانات توش بود هم سنین بجه ها جدا کلاش داشتندهم انواع کلاسهاا رو دارا بود و هم رسیدگیشون خوشم اومد   که چهارشنبه ای اسمت و نوشتم و تو هم یه دو ساعتی اونجا بود و بازی میکردی گرچه قبلش هی میگفتی منو مهد قبلیه بفرست به خاطر اینکه تو حیاطش وسیله بازی داشت اما وقتی اینجا رفتی خوشحالی کردی .و از اول تا اخر به گفته مربی ات قابلمه ا...
19 فروردين 1390

خاطرات عید و سیزده بدر

سلام به تمام دوستان عریزمون که تو این مدت به یادمون بودند و با نظرات پر مهرشان ما رو خوشحال کردند       .امسال عيد مثل همه دوستان ما هم به مسافرت رفتيم اونم شمال و نوشهر. پسر گلم که لحظه شماري ميکرد که زودتر بريم خونه مامان جونش. من که هر وفت بخوام شمال برم قرص ميخورم چون به قولي جاده ميگيرتم از قضا گل پسر هم  حالش  بد  ميشه و به جيجرم قرص ميدم. جالب تر شدن موضوع زماني که امير حسين فقليم حالش بد ميشه ولي خوب واسه کوچمولوم کاري نميشه کرد و خلاصه حالش بد ميشه.اگه بخوابه که نه. لحظه سال تحويل تو و داداشت خواب بودين و چون دير خوابيديد   دو بار صدات کردم بيدار نشدي.  از عيد دي...
19 فروردين 1390